خدا کند که بیاید مسافری که نیامد
و کوچه کوچه بنازم به عابری که نیامد
دوباره مثل گذشته تمام فاصله ها را
غزل غزل بنویسم به شاعری که نیامد
.
.
همیشه غربت اینجا فقط نصیب دل من
شریک غربت من کو؟ مهاجری که نیامد
به پلک پلک نگاهم دخیل خاطره بستم
و رو به پنجره کردم به زائری که نیامد
.
.
شکست بغض غرورم در انتظار عزیزی
دعا کنید بیاید مسافری که نیامد !
.
.
بی تو چگونه می شود از آسمان نوشت؟
از انعکاس ساده رنگین کمان نوشت؟
این یک حقیقت است که بی تو بهار من
باید چهار فصلِ زمان را خزان نوشت!
.
.
.
سید محمدجواد طباطبایی
[جمعه 1397-01-24] [ 03:43:00 ب.ظ ]