در سمت توام…

دلم باران

دستم باران

دهانم باران

چشمم باران

روزم را با بندگی تو پاگشا می کنم..

هر اذانی که می وزد پنجره ها باز می شوند,

یاد تو کوران می کند..

هر اسم تو را که صدا می زنم ماه در دهانم هزار تکه می شود,

کاش من همه بودم..

با همه دهان ها تو را صدا می زدم,

کفش های ماه را به پا کرده ام..

دوباره عازم توام,

تا بوی زلف یار در آبادی من است..

هر لب که خنده ای کند از شادی من است,

زندگی با توست زندگی همین حالاست..

 امشب تمام عاشقان را دست به سر کن,

یک امشبی با من بمان، با من سحر کن..

بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را,

کج کن کلاه، دستی بزن، مطرب خبر کن..

گل های شمعدانی همه شکل تو هستند,

رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند..

تا طاق ابروی بت من تا به تا شد,

دردی کشان پیمانه هاشان را شکستند..

تو میر عشقی عاشقان بسیار داری,

پیغمبری، با جان عاشق کار داری..

یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر,

این خانه لبریز تو شد..

شیرین بیان، حلوای تر…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1396-09-24] [ 01:54:00 ب.ظ ]